آنها که نمی نویسند ، چطور بغض هایشان تحلیل میرود؟ چطور دراکولای تنهاییشان آرام می گیرد؟ چطور بی قراری انگشت هایشان را تاب می آورند؟ مگر می شود ننوشت و نمرد؟!
پ.ن: به اندازه ی یک ماه مرده بودیم...
که برای آمدنش یک دشت آفتابگردان نذر کرده
پ.ن: تو می دمی و آفتاب می شود.../فروغ
نظاره کن در دودِ ما ...